خلاصه کتاب: نگارنده این كتاب به واسطه حرفه مشاوره مدیریت، از سالها فرصت همكاري با بسياري از شركتهاي بزرگ ژاپني برخوردار بوده است. شركتهايي كه با وجود ناتواني درتامين منابع كافي براي بهكارگيري استراتژيهاي بلندپروازانه، عملكرد برجستهاي را از خود بروز داده، بر سهم بازارشان افزودهاند. پيام نگارنده كتاب، اين است كه: استراتژيهاي موفق در زمينه كسبوكار، تنها حاصل تحليلهاي كارشناسي فكري و ذهني است. در ذهني كه به عنوان ذهن يك استراتژيست ناميده شده، شناخت و كشش موجود براي كسب موفقيت، احساس ماموريت و وظيفهاي را پذيرا ميسازد كه زمينهساز يك فرايند فكري است؛ فرايندي كه به جاي آنكه تنها عقلاني باشد، آفريننده و شهودي است. او ميكوشد تا وجه تمايز بنگاههاي تجاري ژاپن و دنياي غرب را تشريح كرده تحققگرايي واقعبيني و دوري از ريسكپذيري و خلاقيت دنياي غرب را عامل كندي حركت تجاري آنها بداند.